همشهری آنلاین - لیلا مسلمی: حالا چند سالی میشود که ماشینی شدن فرشها، صنعت فرش دستی ایران را هم به خطر انداخته و این هنر ارزشمند و اصیل ایرانی را در معرض نابودی قرار داده است. سراغ «زینت ابوطالبی زواره» هنرمند قالیباف هممحلهای رفتیم که از دوران کودکی با این هنر آشنا بوده و به تازگی شروع به یادگیری قالیبافی کرده است. ابوطالبی متولد سال ۱۳۴۵ لیسانس زبان و ادبیات عربی دارد و حافظ کل قرآن است. وی ناشنوا و ۴۰ سال است که در خیابان دولت زندگی میکند. با این هنرمند گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
از چه زمانی به قالیبافی علاقهمند شدید؟
از کودکی علاقه بسیار زیادی به کارهای هنری داشتم. مدتی پیش به طور اتفاقی با خانم «شاهنواز» مدیر روابطعمومی فرهنگسرای آفتاب آشنا شدم و ایشان مرا تشویق کردند. پس از آن تصمیم قطعی گرفتم و در کنار هنرهای دیگر قالیبافی را هم آموزش دیدم. زمانی که مشغول بافتن و یا آموختن هستم متوجه گذر زمان نمیشوم و چون باید با تمرکز این کاررا انجام دهم در پایان کار احساس زیبایی دارم و آرامش پیدا میکنم. همینها هم باعث شده که علاقهام به قالیبافی بیشتر شود.
قالیبافی کار سختی است؟
قالیبافی یکی از سنتهای اصیل ایرانی است و افتخار میکنم برای حفظ این سنت ایرانی قالیبافی میکنم. کار هنر، کار دل است. اگر شخصی که وارد این کار میشود، آموزشهای لازم را ببیند و مهارت کسب کند خود به خود شیفته فرش و قالی شده و از کار بافت لذت میبرد. انسانها طوری آفریده شدهاند که میتوانند از قدرتهای درونی خودشان استفاده کنند. با به کارگیری اینقدرت درونی حتی مسیرهای سخت برای انسان هموار میشوند. به جرئت میگویم که قالیبافی کار سختی نیست و با کمی همت و پشتکار میتوان در این هنر حرفهای شد و لازمه آن فقط استفاده از تجربه استادان این فن و به کارگیری آن است.
چرا فرش ایرانی همچنان در دنیا منحصربهفرد و مطرح است؟
چون تمام اجزای فرش ایرانی زنده است. فرش ایرانی با فرهنگ بومی ما گره خورده و جدا از هم نیستند. اگر ما به این فرهنگ اهمیت ندهیم رفته رفته این فرهنگ اصیل از بین میرود. شما با دیدن فرشها و تابلوهای مختلف حال و هوای متفاوتی پیدا میکنید بعضی احساس لطافت، بعضی غم پنهان و بعضیها شادابی و سرزندگی را در ما بر میانگیزند و این همان چیزی است که فقط در هنر ایرانی وجود دارد.
در حال حاضر موقعیت بافندگان فرش در ایران چگونه است؟ آیا تسهیلاتی شامل حال این هنرمندان میشود؟
چند سال پیش لایحهای به مجلس رفت و بعد از تصویب در مجلس و شورای نگهبان به اجرا در آمد و آن هم بیمه بازنشستگی و از کار افتادگی و درمانی قالیبافان بود. اتحادیه قالیبافان که زیر نظر وزارت بازرگانی فعالیت میکند مسئولیت این امر را به عهده دارد. بیمه شدن قالیبافان باعث شد کسانی که سالها از این هنر فاصله گرفته بودند مجدد به دلیل احساس امنیت با دلگرمی بیشتری به کار و فعالیت بپردازند.
این هنر چه تأثیری در زندگی شما داشته است؟
باعث آرامش روحی و افزایش میزان صبر و حوصله من شده است.
با وجود معلولیت چگونه کار قالیبافی انجام میدهید؟
به خاطر ضعیف بودن چشمهایم خانواده من مخالف این کار هستند اما من به هنر قالیبافی علاقه دارم. چون از کودکی پدرم را میدیدم که به قالیبافی مشغول بود. هنگام بافندگی، یک حس خاصی دارم، من به کار خودم عشق میورزم و همیشه سعی کرده ام با آرامش بافندگی کنم و همین را نیز به هنرجویان آموزش میدهم.
استقبال بانوان از این هنرچگونه است؟
با افزایش کلاسهای آموزشی استقبال بانوان و زنان خانهدار از این هنر بیشتر شده است. اگر کسی فرصت کافی داشته باشد تا در کلاس آموزش فرشبافی شرکت کند به این هنر علاقهمند میشود. بانوان هم بهعنوان یک سرگرمی سالم به این هنر روی آوردهاند.
ناشنوا بودنتان لطمهای به آموزش و پیشرفت شما نمیزند؟
ممکن است یک فرد ناشنوا با خود بگوید که من نمیتوانم پیشرفت کنم ولی من این نظر را ندارم چون فکر میکنم که انسان با وجود هر کمبودی اگر به خدا توکل کند خدای مهربان حتماً کمکش میکند و دستش را میگیرد.
علت ناشنوایی شما چه بود؟
۳ـ ۴ ساله بودم که به همراه خانوادهام برای زیارت به مشهد رفته بودیم. در یک روز تعطیل من تب شدیدی میکنم و مرا به یکی از درمانگاههای شبانهروزی میبرند. در آن زمان برای زدن آمپول پنیسیلین تستی انجام نمیدادند و متأسفانه بدن من به آمپول پنی سیلین حساسیت نشان داد و تشنج کردم و پس از آن یکی از حواس پنجگانه خودم را از دست دادم.
دیدگاه شما به زندگی بهعنوان یک ناشنوا چگونه است؟
فکر نمیکنم ناشنوایی یک عیب باشد. چون خیلیها که مثل ما هستند از نظر پیشرفت و آموزش از کسانی که سالمند جلوتر هستند. اما متأسفانه در جامعه هنوز جایگاه خودمان را پیدا نکردهایم.
در برقراری ارتباط با دیگران با مشکلی مواجه نمیشوید؟
اصلا. من پس از ناشنوا شدنم در مدرسه ناشنوایان درس نخواندم و حتی زبان اشاره هم بلد نیستم. پدرم از همان کودکی سعی کرد تا لبخوانی من قوی شود. در بسیاری از کلاسهایی که شرکت میکنم استاد نمیداند که من ناشنوا هستم.
بهعنوان یک هنرمند دوست دارید دیگران چه برخوردی با شما داشته باشند؟
دوست دارم برخوردشان خوب و مناسب باشند. مردم از اینکه افراد ناشنوا میتوانند بخوانند و بنویسند و کارهای هنری انجام دهند بسیار تعجب میکنند و بعضیها هم فکر میکنند که ما ناشنوایان نمیتوانیم چیزی یاد بگیریم. دوست دارم به کارهای هنری ناشنوایان بیشتر توجه کنند و امکانات و فرصت بیشتری به ما بدهند.
چه صحبتی برای ناشنوایان دارید؟
ناشنوایان این مشکل را برای خوشان بزرگ نکنند. اگر با این مشکل کنار نیایند، منزوی میشوند. ناشنوایان باید تلاش و کوشش کنند و برای رسیدن به اهدافشان سختیها را پشت سر بگذارند.
به ناشنوایان هم قالیبافی آموزش میدهید؟
قرار است پس از گرفتن مدرک درجه یک قالیبافی در بهزیستی به افراد ناشنوا آموزش بدهم.
جدا از قالیبافی در چه رشتههایی استعداد و علاقه دارید؟
به هنر خیاطی، قلاببافی، بافتنی و آمادگی جسمانی علاقه بسیاری دارم و آموزش دیدهام.
برخورد مردم با شما چگونه است؟
بهطور کلی مردم رفتار خوبی دارند. شاید اصلیترین مشکل معلولان نگاه جامعه به آنهاست که آنها را مجبور به عقبنشینی میکند، دلسوزی وترحم مردم آزاردهنده است. توجه باترحم فرق دارد. خیلی از افراد توانایی تحصیل و شغل دارند ولی به دلیل فضاهای نامناسب نمیتوانند به این هدف برسند.
به نظر شما خیابان دولت از ۴۰ سال پیش تا الان چه تغییراتی کرده است؟
زندگی آپارتماننشینی رونق زیادی پیدا کرده ولی متأسفانه مردم با فرهنگ این نوع زندگی چندان آشنا نیستند. شلوغی خیابان دولت هم آزاردهنده است.
بهعنوان آخرین سؤال چه توقع و انتظاری از مسئولان دارید؟
توجه مسئولان به معلولان بیشتر شود و تمهیداتی برای بهبود وضعیت اشتغال آنها بیندیشند.
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۳ به تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۷
نظر شما